یعنی، یک روزی که شب قبلش تا میتوانستم خندیده باشم و درکنار عزیزترین دوستم دل درد گرفته باشم از خنده ی زیاد و صبحش زود بیدار شوم و با آرامش برنامه های مورد علاقه ام را ببینم و با پدرم بحث جدی ای راجع به والیبال ایتالیا و ژاپن داشته باشم و بعد آهنگ گوش بدهم و کارهای همیشگیم را درحین چرخیدن انجام بدهم و انقدر بچرخم که سرم گیج برود و بیفتم و دیگر بلند نشوم... با لبخندی که بر لب دارم،تمام شود همه چی...
:)
+ | جمعه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۶ | 18:46 | khode khodam:D |
در من دراکولای غمگینی ست،میفهمی؟ :)...برچسب : نویسنده : thehella بازدید : 137