مرگ خوش

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    دقیقا همان وقتی که میچرخیدم و با آهنگ زمزمه میکردم * ستاره آی ستاره از اوج آسمونا بگو تا بشنون نامهربونا...* برای اولین بار به این نتیجه رسیدم که باید اینجوری بمیرم....

    یعنی، یک روزی که شب قبلش تا میتوانستم خندیده باشم و درکنار عزیزترین دوستم دل درد گرفته باشم از خنده ی زیاد و صبحش زود بیدار شوم و با آرامش برنامه های مورد علاقه ام را ببینم و با پدرم بحث جدی ای راجع به والیبال ایتالیا و ژاپن داشته باشم و بعد آهنگ گوش بدهم و کارهای همیشگیم را درحین چرخیدن انجام بدهم و انقدر بچرخم که سرم گیج برود و بیفتم و دیگر بلند نشوم... با لبخندی که بر لب دارم،تمام شود همه چی...

    :)

    + | جمعه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۶ | 18:46 | khode khodam:D |

    در من دراکولای غمگینی ست،میفهمی؟ :)...
    ما را در سایت در من دراکولای غمگینی ست،میفهمی؟ :) دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : thehella بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 7:01