صبح ك بیدار میشوی نمیدانی قرار است چه اتفاق های بدی بیفتد...در یك روز...
میروی مانتو بخری و تمام مغازه های شهر كوچك مسخره ات راهم ك زیر پا بگذاری نمیتوانی مانتو سایز خودت پیدا كنی...
به خانه ك میرسی میبینی فاطمه پیام داده ك جشن رتبه های برتر است،یادته چقدر پارسال از همیشه قشنگتر بودی آن بالا؟
فقط میتوانی لبخند بزنی و سعی كنی فراموش كنی آن روز و خاطراتش را! میگویی ایشالا خودتو اون بالا ببینم سال ب در من دراکولای غمگینی ست،میفهمی؟ :)...
ما را در سایت در من دراکولای غمگینی ست،میفهمی؟ :) دنبال می کنید
برچسب : نحسی,دوازده,شهریور, نویسنده : thehella بازدید : 225 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 22:23